
گۆڕان نیوز- «من کردستان و ایران را دارای یک ریشه میدانم و همواره شعارم در زندگی این بوده است که من کُردم و ایرانیام.»
«زندگی برای من معناهای بسیار دارد، ولی در یک عبارت میتوانم بگویم من «زندگی را دوست دارم». یک جمله هم بگویم برای آنانی که فکر میکنند شاید در این روزگار خیلی چیزها را نشود مطرح کرد: «باید خیلی چیزها را گفت، در حالی که شاید نتوان بهسادگی آنها را گفت»…
مانند ابراهیم یونسی بودن سخت است، او که در طول زندگی ۸۴سالۀ خود به خیلیها ثابت کرد که میتوان: میتوان در شهری کوچک و دورافتاده متولد شد و به یکی از بزرگترین نویسندگان و مترجمان معاصر ایران تبدیل شد؛ میتوان یک پای خود را از دست داد و خم به ابرو نیاورد و فعالانه به تأثیرگذاری بر جریانهای فکری ادامه داد؛ میتوان نویسنده بود و همزمان استانداری موفق، آنهم در استان پرآشوبی چون کردستان در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب؛ میتوان استاندار بود و اندیشۀ دوری از خشونت و نزدیکی گروههای مختلف فکری را دنبال کرد؛ و میتوان….
ابراهیم یونسی، نویسنده و مترجم پرآوازه، مورخ تاریخ کردستان، و نخستین استاندار کردستان در دورۀ بعد از انقلاب، «در سال ۱۳۰۵ شمسی در شهر بانه» به دنیا آمد. البته خودش در یک مصاحبه میگوید: «این تاریخ ظاهراً درست نیست. شناسنامه دیر به کردستان آمد. سال ۱۳۱۰ یا ۱۳۱۱ بود که شناسنامه برای من گرفتند. یادم هست بر سر سنّ من بین پدرم و مادربزرگم اختلاف بود. مادربزرگ میگفت سنّش را زیاد نوشتی و پدرم میگفت درست نوشته. مادربزرگ از نظام اجباری میترسید و میخواست تا میتواند جریان رفتنم را به سربازی به تعویق بیندازد؛ بنابراین سعی میکرد مرا کوچکتر جلوه دهد. خودم با توجه به وقایعی که به یاد دارم؛ خیال میکنم دو سه سالی بزرگتر از این سنّی باشم که در شناسنامه آمده است.»
او از افسران نظامی دستگیرشده در سال ۱۳۳۳، بعد از برافتادن دولت دکتر مصدق، بود و پس از کش و قوسهای فراوان، هشت سال از عمرش را در زندان سپری کرد. از این گروه، سرهنگ مبشری و سرهنگ سیامک اعدام شدند، اما او که در خدمت سربازی یک پایش معلول شده بود، با تخفیف در مجازات، به حبس ابد محکوم و، پس از تحمل هشت سال حبس، آزاد شد. او پس از چندین سال تحمل سختی و زندان، با وساطت دوستش دکتر روحالله عباسی، در مدرسۀ عالی اقتصاد اسمنویسی کرد و از همان مدرسه لیسانس اقتصاد گرفت و مدرک دکتری همین رشته را هم در سال ۱۳۵۶ از دانشگاه سوربن فرانسه دریافت کرد.
او کار ترجمه و داستاننویسی را از همان روزهایی که در زندان بود آغاز کرد. پس از آزادی در سال ۱۳۴۱، «هنر داستاننویسی» را که در این ایام تألیف کرده بود در مؤسسۀ انتشارات امیرکبیر (جعفری) به چاپ رساند. «خانۀ قانونزده» نوشتۀ چارلز دیکنز، «اسپارتاکوس» نوشتۀ هوارد فاست، «تاریخ ادبیات روسیه» در دو جلد، «تاریخ ادبیات یونان» در دو جلد، «جنبههای رمان» نوشتۀ ادوارد مورگان فورستر از آثار ترجمهشدۀ یونسی در مؤسسۀ انتشارات امیرکبیر (جعفری) هستند.
از نکات جالبتوجه ترجمههای یونسی یکی این است که اگر با اندیشه و جهانبینی متنی همراهی نداشت ترجمهاش نمیکرد. خودش در این باره ضمن بازگو کردن خاطرهای میگوید: «یادم میآید کتابی را به اسم شرلی، که ۷۰۰ صفحه بود، از شارلوت برونته ترجمه کردم، اما دیدم کتاب ضدکارگری شد و قرار بود علمیها آن را چاپ کنند، اما چون به مصالح ملی ضرر میرسانْد، آن را پاره کردم و چاپ نشد. معتقدم که مترجم باید کتابی را ترجمه کند که برای جامعه مفید باشد و به درد جامعه بخورد.»
یونسی، در طول سالهای دراز فعالیت قلمی در حوزۀ تألیف و ترجمه و داستاننویسی، بیش از هشتاد کتاب را به بازار نشر عرضه کرده است. یونسی از سال ۱۳۸۸ به بیماری آلزایمر دچار شد و در روز چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۰ دار فانی را وداع گفت.