
گۆڕان نیوز- حرفهای جامعه ایرانی امروز در شرایطی قرار دارد که بیشتر از هر زمانی نیاز به گفتوگو و تعامل درونی دارد، اما یکی از بزرگترین چالشها، ناتوانی در پذیرش و تحمل صداهای مخالف است.

حرفهای جامعه ایرانی امروز در شرایطی قرار دارد که بیشتر از هر زمانی نیاز به گفتوگو و تعامل درونی دارد، اما یکی از بزرگترین چالشها، ناتوانی در پذیرش و تحمل صداهای مخالف است. به عبارت دیگر، ایرانیها بیشتر از هر وقت دیگری در برابر انتقاد، ایدههای متفاوت و حتی نقطهنظرهای مغایر جبهه میگیرند و کمتر پیش میآید که این صداها به عنوان فرصتی برای رشد و پیشرفت تلقی شوند.در این زمینه، اولین سوالی که باید از خود بپرسیم این است که چرا تحمل انتقاد در جامعه ایرانی به شدت پایین است؟ یکی از دلایل عمده این پدیده، فقدان فرهنگ گفتوگو و تبادل نظر است. در بسیاری از موارد، نقدونظر مخالف نه به عنوان ابزاری برای بهبود شرایط، بلکه به عنوان تهدیدی جدی تلقی میشود.
این واکنشها به ویژه در فضای اجتماعی و سیاسی بیشتر دیده میشود، جایی که بهجای اینکه افراد به دنبال رسیدن به نقطهنظر مشترک باشند، هرگونه تفاوتنظر به سرعت به شکاف تبدیل میشود.یکی از دلایل این مشکل میتواند ریشه در تاریخ و فرهنگ ما داشته باشد. در طول قرون گذشته، جامعه ایران در بسیاری از مقاطع تاریخ خود، شاهد فضای بسته و انحصاری بوده است. در چنین فضاهایی، هرگونه مخالفت با نظر غالب، بهطور غیرمنصفانهای بهعنوان تهدیدی به مشروعیت و اقتدار تلقی میشده است. این امر بهویژه در سیاست و مذهب مشهود بوده و باعث شده که بسیاری از مردم نه تنها تحمل مخالفان خود را نداشته باشند، بلکه با هرگونه تفاوتنظر یا نقدی به شدت مقابله کنند.اما چرا در پذیرش دیگری و افکار دیگران بشدت جبهه میگیریم؟ دلیل اصلی این رفتار، احساس ناامنی درونی است.
بسیاری از افراد در جامعه ایرانی به دلیل نبود اعتماد به نفس اجتماعی و سیاسی، نمیتوانند از دیدگاههای مخالف استقبال کنند. وقتی افراد نسبت به ایدهها و باورهای خود مطمئن نباشند، هرگونه نقد یا دیدگاه مخالف را بهعنوان تهدیدی به تمامیت و هویت خود میبینند. این ترس از آسیبدیدن به هویت فردی یا گروهی باعث میشود که در برابر تفاوتها واکنشهای تند نشان دهند.این وضعیت در نهایت به ناتوانی در تحمل دیگری منجر میشود. تابآوری اجتماعی در ایران به شدت پایین است و بسیاری از مردم به راحتی با هرگونه چالش فکری و اجتماعی مواجه نمیشوند. در نتیجه، به جای اینکه فضای اجتماعی به یک میدان برای تبادل آزادانه افکار و نظرات تبدیل شود، به محلی برای تفرقه و دشمنسازی تبدیل میشود.چالش دیگر، فقدان آموزههای فرهنگی و آموزشی در راستای تقویت مهارتهای تحمل و مدارا است. در مدارس، دانشگاهها و رسانهها کمتر بر روی پرورش روحیه پذیرش و گوش دادن به نظرات مخالف تاکید شده است. این کمبود، به نوبه خود باعث میشود که نسلهای مختلف در مواجهه با دیدگاههای مخالف، بیتاب و بیانصافی رفتار کنند.
به طور خلاصه، مسئله عدم تحمل انتقاد و صداهای مخالف در جامعه ایرانی، ناشی از ترکیب عوامل فرهنگی، اجتماعی و تاریخی است که در طول زمان شکل گرفته و بهطور مستمر در حال بازتولید شدن است. برای مقابله با این چالش، نیاز به تغییرات بنیادین در نحوه آموزش، تقویت تابآوری اجتماعی و ایجاد فضایی بازتر برای گفتوگو و تعامل داریم. تنها در این صورت است که میتوانیم به سمت جامعهای پیشرفتهتر و همبستهتر حرکت کنیم.