گۆڕان نیوز- گابریل گارسیا مارکز، نویسنده پر آوازه کلمبیایی در سخنرانی برای نیروهای مسلح کلمبیا گفته بود:« اگر هریک از شما کتابی در کوله‌پشتی خود داشته باشید، زندگی همه ما بهتر خواهد شد.» اما دیگر ما کتاب نمی‌خوانیم.

کتاب نمی‌خوانیم و طبیعی است که کم کم آدم‌های بدتری می‌شویم. توی کیف‌ها و کوله‌پشتی‌هایمان تبلت و گوشی و شارژر جای کتاب را گرفته است. معلوماتمان گره خورده به فضای مجازی و دستمان از کاغذهای کاهی کوتاه شده است. کتاب نمی‌خوانیم و به نظرم معلوم است که چرا نمی‎خوانیم: به جای خرید یک جلد کتاب، پولمان را برای خرید بسته اینترنتی کنار می‌گذاریم.

این که چرا کتاب‌فروشی‌ها به دورها کوچ کرده‌اند و آن تک و توکی که مانده‌اند با خودکارفروشی و سی‌دی فروشی روزگار می‌گذرانند. این‎ها دلایل دم دستی دارد. واقعیت این است که دیگر کسی به این چیزها اهمیت نمی‌دهد و انگیزه‌ای برای مطالعه وجود ندارد. مشکل اصلی حتی گرانی کتاب نیست. مسئله اصلی این است که شوقی برای دانستن وجود ندارد. جامعه بدون پرسش، تلاشی برای یافتن پاسخ نمی‌کند.

وقتی رشد مردم در گرو هر چیز، به جز دانش است، معمولا افرادی که دانستن را برای چیزی به جز نفس دانش می‌خواهند، اشتیاقی به مطالعه ندارند. بیشتر ما هم همین‌گونه‌ایم. مثلا از دانش ا‌نتظار ا‌رتقای شغلی داریم. وقتی این‌ ا‌نتظار بدون مطالعه هم پاسخ می‌یابد، چه نیازی است به مطالعه؟ در آمارها سرانه مطالعه هر سال پایین‌تر می‌آید، در حالی که یکی ا‌ز شاخصه‌های ارزیابی رشد، توسعه و پیشرفت فرهنگی هر کشور در عصر حاضر میزان مطالعه و کتابخوانی مردم آن مرز و بوم است. حوزه کتاب و نشر در کشور در وضعی قرار دارد که می‌توان ا‌ز آن به «بحران» یاد کرد.

شواهدی نظیر سرانه پایین مطالعه، تعداد نامتناسب کتابخانه‌های عمومی، شمارگان پایین کتاب‌های منتشر شده، تعداد بالای ناشران غیرفعال و… از نشانه‌های ا‌ین بحران هستند. این وضع در شهرستان‎های کوچک بحرانی‎تر هم هست. در بعضی شهرها تعداد کتاب فروشی‎ها و کتابخانه‎های عمومی از تعداد انگشتان دو دست کمتر است.

در شهری مثل سنندج که سرانه مطالعه آن از میانگین کشوری هم پایین‎تر است، مسئولان به دنبال حمایت و مشارکت خیرین برای ساخت و تجهیز کتابخانه‎های عمومی هستند تا شاید کمی جا برای کتاب در زندگی شهروندان باز کنند! فعلاً باید به حداقل‌ها قناعت کنیم تا «بادها خبر از تغییر فصل بدهند». شاید آستین‌هایی را بالا بزنند تا چند کتابخانه مجهز در ا‌ین شهر متولد شوند، شاید. هوا دارد کم‌کم سرد می‌شود، تب بالا و پایین رفتن دلار فرو ننشته است، عده‌ای از مردم از عده دیگری گِله می‌کنند که چرا در خانه آذوقه جمع می‎کنند، مگر چه خبر شده است؟! برخلاف زندگی بی‌تکاپو و بی‌رمق و سرد، در روزنامه‌ها دعوای سیاسی گرم است و هنوز در دنیای به شدت درنده، اراده‌ای برای خاموش شدن‌ها جنگ‌های خاورمیانه و روسیه-اوکراین نیست. نصف مردم دنیا زیر خط فقر زندگی می‌کنند، و نصف بیشتر گرسنه‌اند.

معلوم نیست بالاخره تکلیف مدیوم زندگی حال حاضر چه می‌شود… حوصله ندارید کتاب بخوانید؟حوصله ندارید با چشم مهربان‌تر به این ابزار دانایی بنگرید؟ باور کنید راه حلش خیلی ساده ا‌ست؛ بنشینید عطر و بوی پاییز پشت پنجره و طعم گِس خرمالو و انار، یک گوشه گیر بیاورید و کتاب بخوانید…بخوانید و به این باور برسید که رستگاری ما در خواندن کتاب است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *